زندگینامه معصومین (علیهماالسلام)/ حضرت علی (علیهالسلام)/ قسمت اول
ولادت و نسب حضرت علی (علیهالسلام)
بنا به نوشتهی مورخین ولادت على (علیهالسلام) در روز جمعه 13 رجب سال سىام عامالفیل در درون کعبه یعنى خانهی خدا به وقوع پیوست.
اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست
بطحا صدف گوهر یکدانه تست
گر مولد تو به کعبه آمد چه عجب
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست
آن
حضرت هم از ناحیهی پدر و هم از جانب مادر به حضرت هاشم (جد دوم پیامبر)
میرسند. پدر ایشان ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم و مادر ایشان فاطمه دختر
اسد بن هاشم میباشند.
مادر و پدر و تمام اجداد ایشان خداپرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکردند. ولادت على (علیهالسلام) مانند ولادت سایر کودکان به سادگى و به طور عادى نبوده، بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است.
خبر تولد على (علیهالسلام)
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: هنگامى که پیغمبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از مادر متولد شد، فاطمه بنت اسد نزد همسر خود ابوطالب (پدر على (علیهالسلام)) آمد و مژدهی تولد پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) را به او داد، ابوطالب به او فرمود: یک سبت (روزگار دراز و طولانى) صبر کن من هم مژدهی تولد مانند آنرا که جز نبوت ندارد، به تو خواهم داد، آنگاه امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: سبت مدت سى سال است و فاصلهی زمانى بین تولد پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) تا تولد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سى سال بود.1
پیشگوئى کاهن دربارهی مادر على (علیهالسلام)
روزى حضرت فاطمه بنت اسد مادر على (علیهالسلام) با عدهاى از زنان قریش نشسته بود، در این حال پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) با چهرهی نورانى خود ظاهر شدند در حالىکه یکى از کاهنان پشت سر آن حضرت مىآمد و آن حضرت را زیر نظر داشت و به دقت او را نگاه مىکرد .
وقتى
پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) نزد آن زنان رسیدند، کاهن از آنان
دربارهی حضرت پرسید. آنان گفتند: این محمد است، صاحب شرف عظیم و فضیلت
شامخ، کاهن آنچه از منزلت حضرت مى دانست به آنان گفت، و دربارهی آیندهی
آن حضرت و پیامبریش و مقام بلندى که به آن دست خواهد یافت به آنان بشارت
داد، سپس اضافه کرد:
در بین شما آن بانویى که پیامبر را در کودکى پرستارى کرده است به زودى همین پیامبر فرزند این زن را پرستارى مىکند2 که هر دو از یک ریشهاند. او را به اسرار و صحبت خود مخصوص مىگرداند و یگانگى و برادرى خود را با او قرار مىدهد.
فاطمه بنت اسد به کاهن گفت: منم آنکه از او نگهدارى کردهام. من همسر عموى
او هستم که به آیندهی او امید دارد و منتظر است، کاهن گفت:
اگر راست مىگویى به زودى پسرى عالم، و مطیع پروردگار و عالىمقام به دنیا مىآورى که نام او سه حرف است.
او در همهی امورش پیرو این پیامبر است و در همهی امور کوچک و بزرگ او را
یارى مىکند و پریشانىها را از او مىزداید... او، پسر تو که جانشین اوست
پیامبر را بعد از رحلتش در حجرهاش دفن مىکند.3
لرزه در مکه
از
آن شبى که وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در رحم مادر قرار گرفت
تا چند روز زمین به لرزه درآمد، به طورىکه قریش به شدت از آن زمینلرزه
نگران شدند و به وحشت افتادند و به یکدیگر گفتند:
خدایان (بتهاى) خود را بر فراز کوه ابوقبیس ببرید تا از آنها بخواهیم این زلزله را برطرف کنند و این مسئله را دفع نمایند.
وقتى آنها به همراه بتها برفراز کوه جمع شدند لرزش آن بیشتر شد به طورى که صخرهها و تختهسنگها را به حرکت درآورد و آنها را متلاشى ساخت و بتها به صورت روى زمین افتادند. آنها وقتى این منظره را دیدند گفتند: ما در مقابل این امر عظیم طاقت نداریم! اینجا بود که حضرت ابوطالب (علیهالسلام)بر فراز کوه آمد و در حالىکه به اضطراب مردم اهمیتى نمىداد، فرمود: اى مردم خداوند تبارک و تعالى امشب حادثهی جدیدى در جهان هستى ایجاد کرده و مخلوقى را خلق کرده که اگر او را اطاعت نکنید و به ولایت او اقرار ننمایید و به امامتش گواه نباشید، این لرزه و زلزله آرام نمىگیرد و آنقدر ادامه پیدا مىکند که در سرزمین تهامه براى شما مسکنى باقى نماند.
مردم گفتند: اى ابوطالب، هر چه تو بگویى مى پذیریم. حضرت ابوطالب (علیهالسلام) گریه کرد و دستهاى خود را به سوى خداوند بلند کرد و عرضه داشت: إلهی وسیّدی أسألک بالمحمّدیة المحمودة و بالعلویة العالیة و بِالفاطمیة البَیضاء إلاّ تَفَضَّلَتْ عَلى تهامة بِالرَأفَة و الرَحْمَة4 با دعاى حضرت ابوطالب (علیهالسلام) زلزله آرام گرفت و مردم این دعا را به خاطر خود سپردند و نوشتند و در همان زمان جاهلیت آن دعا را در گرفتاریهاى خود مىخواندند در حالىکه معانى و حقیقت آنرا نمىدانستند.5 ادامه مطلب ...