شما یادتون نمیاد ، پاکن های جوهری که
یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی
، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم
همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد …
نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم
چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ،
آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد
تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم
دفترمون رو سوراخ کرده !
با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه …
تا واسه رفیقفابریکمون جا بگیریم !
یادش بخیر دبستان که بودیم هرچی میپرسیدن و میموندیم توش ،
میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد ،
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
یادش بخیر ، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم ،
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
یادش بخیر همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو
بشمریم تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به ما میفته